بسم الله ؛
از قدیم و ندیم گفتن مرگ خبر نمیکند ، ولی در قرن بیست ویکم عالمیان شاهد این هستن روزگاری فرا رسیده که مرگ داره آمدن خودشو فریاد میزنه و خودشو به درو دیوار میزنه که بسراغ آدما بیاد آنهم با اسم و آدرس ، این روزها بیشترین اسم و آدرسها مربوط به پزشکان و پرستاران جهان است که در مواجه و جنگ رو در رو با " کرونا ویروس" قرار دارند و به تبع آن افراد مظلومی که با بی فکری حاکمان ظالم سرزمینی همچون چین و کشورهای متخاصم دیگر (عمدا" یا سهوا" )با هجمه بیوتروریسم تهدید به نابودی میشوند .
در این میان مردم عوامی هستن که با بیخیالی و بی تفاوتی به سرنوشت دیگران در طول تاریخ با بی توجهی در نابودی بشر سهم بسزایی دارند و تخریبگر محیط زیست موجودات دنیا هستن با وجود این دسته از آدمها زنجیره اپیدمی این " ویروس مرگبار" هر روز پایدار میماند و مرگ به ما نزدیک و نزدیکتر میشود .
همانطوریکه تا کنون سازندگان عالم در مقابل تخریبگران عالم در یک جنگ نابرابر قرار گرفته اند و تغییر شرایط اقلیمی یکی از نشانه های برتری تخریبگران است که دنیا را رو به نابودی میبرد ، کارزاری سخت فراهم شده که سازندگان عالم با چالشی عمیق و امتحانی سرنوشت ساز روبرو شوند .
لذا در این هم آورد سخت من بنوبه خود میخواهم فرض را بر این بگذارم که آخرین کلام خود را با شما عزیزان به اشتراک بگذارم و این صفحه را به تاریخ ذهنی آن بسپارم و فصل الخطابی را رقم بزنم که در بر گیرنده تمامی انسجام افکار من است که بشرح ذیل است.
1- نحوه تولدم از زبان پدرو مادرم آنقدر سخت بوده که آنروز میتوانسته روز مرگ من باشد.
2- دوران کودکیم و دوران والدم بدلیل کمبود امکانات بهداشتی و زیست محیطی آبستن بسیاری از حوادث مرگبار بوده که از آنها قصر در رفته ام .
3- دوران نوجوانی و جوانیم به لحاظ شغلی مصادف با انقلاب و جنگ بوده ومن همیشه در یک قدمی مرگ بوده ام سوای از حوادث طبیعی بعنوان نمونه زلزله سال ۱۳۶۹ گیلان ( منجیل) و...
4 - در هنگامه میانسالی و تا به امروز که در آستانه سالخوردگی هستم بدلیل سختی کار و شدائد زندگی و بیماریهای سخت مرگ از کنار گوشم رد شده .
5 - بدلایل فوق من از مردن نمیترسم چونکه دینم آنرا حق میداند و هرگز از فکر کردن به آن غافل نبودم و این را هم به دلایلم اضافه کنم که معنویات و هم نوع دوستی و عشق از الویتهای زندگیم بوده و هست